
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 3
جنايات آل خليفه ادامه دارد
بخش ديپلماتيک: جنايات رژيم منحوس آل خليفه و اقدامات وحشيانه اين رژيم عليه انقلابيون ادامه دارد. دادگاه استيناف بحرين رأي به "اعدام و سلب تابعيت" يک جوان انقلابي بحرين داده و شهيدي را که "تحت شکنجه به شهادت رسيده" محکوم به حبس ابد و سلب تابعيت کرد!
دادگاه استيناف بحرين ۲۲ نوامبر (اول آذر) رأي به اعدام و سلب تابعيت از يک جوان بحريني، حبس ابد و سلب تابعيت از جواني ديگر که پيش از اين در زندان به شهادت رسيده است و تحمل سه سال حبس برضد هفت نفر ديگر داد.دادستاني جنايي بحرين اين جوانان را در قضيه اي تلفيقي و مبهم متهم به اقدام به انفجار در منطقه العکر بحرين در جولاي سال ۲۰۱۶ نموده بود. گفتني است "شهيد حسن الحايکي" متهم رديف دو اين پرونده است که در ماه جولاي ۲۰۱۶ تحت شکنجه و حين بازجويي در کمتر از يکماه پس از بازداشت به شهادت رسيد يکسال بعد در ژوئن ۲۰۱۷ محکوم به حبس ابد و سلب تابعيت شده است و دادگاه استيناف بحرين امروز اين حکم صادره در خصوص وي را تاييد کرد.
شواهد بسياري حاکي از آن است که "حسين مرزوق" متهم اول که محکوم به اعدام شده تحت شکنجه اعتراف نموده و متهم دوم "حسن الحايکي" نيز زير شکنجه به شهادت رسيده که تصاوير پيکر شکنجه شده او بهترين شاهد بر اين مدعا است.
دادگاه استيناف بحرين ۲۲ نوامبر (اول آذر) رأي به اعدام و سلب تابعيت از يک جوان بحريني، حبس ابد و سلب تابعيت از جواني ديگر که پيش از اين در زندان به شهادت رسيده است و تحمل سه سال حبس برضد هفت نفر ديگر داد.دادستاني جنايي بحرين اين جوانان را در قضيه اي تلفيقي و مبهم متهم به اقدام به انفجار در منطقه العکر بحرين در جولاي سال ۲۰۱۶ نموده بود. گفتني است "شهيد حسن الحايکي" متهم رديف دو اين پرونده است که در ماه جولاي ۲۰۱۶ تحت شکنجه و حين بازجويي در کمتر از يکماه پس از بازداشت به شهادت رسيد يکسال بعد در ژوئن ۲۰۱۷ محکوم به حبس ابد و سلب تابعيت شده است و دادگاه استيناف بحرين امروز اين حکم صادره در خصوص وي را تاييد کرد.
شواهد بسياري حاکي از آن است که "حسين مرزوق" متهم اول که محکوم به اعدام شده تحت شکنجه اعتراف نموده و متهم دوم "حسن الحايکي" نيز زير شکنجه به شهادت رسيده که تصاوير پيکر شکنجه شده او بهترين شاهد بر اين مدعا است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 11
تقسيم کار بين المللي براي مقابله با ايران
تحولات اخير منطقه همچون استعفاي حريري، سفر کوشنر داماد ترامپ به عربستان، تمايل عربستان براي عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي، شکست هاي داعش و گروه هاي تروريستي در عراق و سوريه و
مهم تر از همه هجمه سنگين عليه ايران از طرف آمريکا، رژيم صهيونيستي و عربستان (که نمونه اخير آن در بيانيه اتحاديه عرب عليه ايران و حزب الله آشکار شد) نشان از برنامه جديد بازيگران شورشي منطقه با هدف فشار به ايران صورت گرفته است.
اين برنامه جديد عليه ايران داراي چه ارکاني است و چه جهت هايي را دنبال مي کند
ابتدا بايد به زمينه هاي اين موضوع پرداخت تا بتوان تحليلي پيرامون آن ارائه داد:
گام اول ماجرا سفر ترامپ به عربستان بود. ترامپ در اين سفر رسما تشکيل ائتلاف غربي- عربي – عبري را اعلام کرد. هدف از تشکيل اين ائتلاف نيز دو عامل است: يکي عادي سازي روابط کشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و دادن رهبري اين ائتلاف به صهيونيست ها بود و دوم؛ مقابله با نفوذ ايران در منطقه. به طوري که نتانياهو اخيرا در انديشکده چتم هاوس اعلام کرد: «ايران به دنبال صادر کردن شيعهها به همه جاي خاورميانه است و تهران به دنبال يک پل زميني از تهران تا طرطوس در مديترانه است. در يمن حضور دارد و مي خواهد امپراتوري خود را گسترش دهد و اين خبر بدي است، اما آنچه خبر خوب است همه عرب ها نسبت به رژيم صهيونيستي در حال ملايم شدن هستند.»
گام دوم ماجرا ادعاي آمريکا مبني بر عدم پايبندي ايران به برجام و تحريم گسترده سپاه پاسداران و حزب الله توسط دولت آمريکا بود. واشنگتن از اروپا نيز خواسته که حزب الله را به طور کامل تحريم کند و اين گروه را در ذيل سازمان هاي تروريستي معرفي کند؛ امري که فقط اروپا براي شاخه نظامي حزب الله انجام داده است.
گام سوم ماجرا را بايد در شکست هاي داعش در منطقه جستجو کرد. به هرحال داعش ماشين جنگي ائتلاف غربي- عربي براي مقابله با ايران در منطقه بود. کيسينجر مدعي شده بود در صورتي که داعش در منطقه شکست بخورد، امپراتوري ايران در خاورميانه تشکيل خواهد شد. اکنون شکست داعش و ظهور گروههاي جديد مقاومت در منطقه نه تنها پروژه داعش را با شکست مواجه کرده، بلکه تهديدهاي جديدي نيز عليه رژيم صهيونيستي به وجود آورده است. گروههاي مقاومت امروز در مرزهاي نزديک فلسطين اشغالي حضور دارند و رژيم صهيونيستي امروزه تهديدهاي اصلي عليه خود را در دو ناحيه مرزي يعني مرزهاي سوريه و لبنان مي داند.
گام چهارم که شايد ضربه به مراتب سخت تري به ائتلاف غربي- عربي- عبري و مخصوصا رژيم صهيونيستي بود، تعليق همه پرسي کردستان عراق بود. همه پرسي کردستان عراق که با حمايت مستقيم رژيم صهيونيستي و حمايت هاي غير مستقيم آمريکا و عربستان صورت گرفت به دنبال سه هدف مهم بود:
۱ - فراهم شدن حضور رژيم صهيونيستي و عربستان در مرزهاي ايران و کشاندن جنگ به داخل ايران براساس اظهارات محمد بن سلمان؛ سايت زيتون درباره اين ادعا مي نويسد: «با اعلام استقلال اقليم کردستان عراق، سعودي ها متحد بلافصل همسايه غربي ايران خواهند بود و پاي تلآويو را نيز به اين بازي باز مي کنند و آنگاه شايد بتوان علت خريدهاي کلان تسليحاتي سعودي ها را توضيح داد. از هر زاويه اي موضوع را ارزيابي کنيم رياض استقلال اقليم کردستان را يک غنيمت به حساب مي آورد.»
۲ - مقابله با نفوذ ايران در منطقه. جروزالم پست در يادداشتي مي نويسد: «استقلال کردستان عراق داراي اهميت راهبردي براي اسرائيل و آمريکاست؛ زيرا به مهار جمهورياسلامي و بيثباتسازي پايههاي داخلي حکومت ايران کمک ميکند.»
۳ - ائتلاف غربي-عربي -عبري همه پرسي کردستان را مقدمه تجزيه عراق قرار داده بود که در مراحل بعدي به ساير کشورها همچون سوريه و لبنان نيز سرايت کند. اين استراتژي نيز در راستاي طرح يينون در منطقه بود. طراحي تجزيه عراق طرحي قديمي و در راستاي استراتژي بلندمدت رژيم صهيونيستي در منطقه است که بر اساس طرح يينون (عودد يينون Oded Yinon، مقام اسبق وزارت خارجه و استراتژيست رژيم صهيونيستي) مي خواهد پياده شود. خلاصه طرح يينون تجزيه کشورهاي منطقه است. استراتژيستهاي رژيم صهيونيستي به عراق به عنوان بزرگترين چالش راهبردي در جهان عرب مينگرند. به همين دليل، عراق کانون بالکانيزاسيون خاورميانه و جهان عرب براي آنها محسوب ميشود. در عراق، بر اساس مفاهيم طرح يينون، استراتژيستهاي رژيم صهيونيستي به دنبال تقسيم عراق به يک دولت کردي و دو دولت عربي، يکي براي شيعيان و يکي براي سنيها، هستند. اولين گام براي تحقق آن، جنگ ميان عراق و ايران بود، که در طرح يينون درباره آن بحث ميشود.
گام پنجم فراهم کردن مقدمات پادشاهي محمد بن سلمان است. پادشاهي بن سلمان از اين جهت اهميت دارد که وي وابستگي کاملي به آمريکا و رژيم صهيونيستي داشته و مخالف سرسخت گروههاي مقاومت است. چند مدت پيش بود که يک روزنامه نگار اسرائيلي به اسم آريل کهانا از مجله «ماکور ريشون»، از سفر مخفي وليعهد عربستان به رژيم صهيونيستي خبر داد. مدتي بعد نيز يک حساب کاربري که منابع مطبوعاتي مي گويند متعلق به دستگاه امنيتي امارات است، نوشت: «جناب شاهزاده محمد بن سلمان و ژنرال انور عشقي و يک هيئت رسمي کامل، کساني بودند که در سفر محرمانه به اسرائيل رفتند».
گام ششم متهم سازي ايران در حمله موشکي اخير ارتش يمن به عربستان بود که آمريکا و عربستان، ايران را متهم کردند. همين مسئله موجب مواضعي از سوي اروپايي ها (فرانسه) و تاکيد مجدد بر مذاکره در مورد برجام شد. عربستان و آمريکا نيز اين ادعا را مطرح کردند که شليک موشک توسط ايران صورت گرفته تا از اين طريق هجمه سنگيني عليه ايران در بعد منطقه اي و بين المللي(شوراي امنيت يا سازمان ملل) داشته باشند.
براساس اين 6 گام مي توان نتيجه گرفت که تنها عاملي که برنامه هاي ائتلاف را به هم ريخته، وجود ايران و گروه هاي مقاومت است. بنابراين کشورهاي غربي و عربي تمرکز اصلي خود را بر مقابله با ايران قرار داده اند. از اين رو براي مقابله با ايران ائتلاف مزبور دو رويکرد يکسان و هم سو را در پيش گرفته است:
اول؛ مقابله مستقيم با ايران: اين مقابله جنبه اقتصادي و نرم دارد و بيشتر نيز مقابله با بازوي اجرايي ايران در منطقه يعني سپاه پاسداران را هدف قرار داده است. تحميل تحريم هاي گسترده بالاخص تحريمs۷۲۲ (سياه چاله تحريم ها) که بخش هاي اقتصادي ايران را هدف گرفته ناشي از چنين رويکردي است.
دوم؛ مقابله مستقيم با گروه هاي مقاومت در منطقه: اين مقابله برخلاف رويکرد اول تلفيقي از مسائل اقتصادي و نظامي است. در اين رويکرد بعد نظامي پررنگ تر است و استعفاي حريري را بايد متناسب با اين اقدام دانست. روزنامه نيويورک پست که يکي از مخالفان اصلي محور مقاومت است، در گزارشي مي نويسد: «گناه حريري از نظر رياض اين بوده که نتوانسته از نفوذ ايران و حزب الله در لبنان جلوگيري کند، اما بايد گفت کاري از دست حريري برنميآمد. حزب الله امروز قدرتمندترين نيرو در لبنان است. لبنانيها که يک جنگ داخلي خونين را از سر گذراندهاند و قطعا دلشان نميخواهد کشورشان بار ديگر از هم بپاشد.»
اين رويکرد به دنبال اين است که با خلأ نخست وزيري در لبنان تنشي سياسي در اين کشور ايجاد شود و به تبع آن حمله رژيم صهيونيستي به حزب الله صورت گيرد. در اين ميان عده زيادي از صهيونيستها مخالف جنگ عليه حزب الله هستند. دلايل مخالفت با جنگ در مقطع فعلي نيز دو عامل است: اول؛ آمادگي
حزب الله براي جنگ ، توان موشکي و تجربه هاي نظامي در سوريه است و دوم اينکه مهمتر از عامل اولي است، جنگ با حزب الله را منجر به حضور ايران در لبنان مي دانند. اين گروه معتقدند که ايران امروزه در لبنان نفوذ دارد، اما حضور فيزيکي ندارد. بنابراين هر گونه جنگ در لبنان منجر به حضور ايران در لبنان خواهد شد. اين گروه نمونه سوريه را مطرح مي کنند که منجر به حضور نظامي ايران در اين کشور شده است.
ارزيابي نهايي
گام هاي مختلف جبهه غربي-عربي -عبري در منطقه نشان از خيز دوباره آنان براي مقابله با ايران و گروههاي مقاومت دارد و پيچيدگي اوضاع کنوني را بايد در تعارض منافع بازيگران مختلف جستجو کرد. به هر حال در آينده منطقه دچار تحولات گسترده ديگري خواهد شد که سيال بودن اين تحولات پيشبيني در مورد آينده منطقه را تا حدودي مبهم کرده است، اما آنچه روشن است اين که ترامپ به دنبال فروش سلاح بيشتر، عربستان به دنبال سيطره بر کشورهاي عربي و متحد کردن آنان عليه ايران و رژيم صهيونيستي هم به دنبال ريشه کن کردن تهديدات راهبردي خود، همچون حزب الله لبنان است. اين اهداف البته با موانع جدي مواجه است و اين جبهه شکست خورده نمي تواند ابتکار عمل را در دست داشته باشد.
منبع:پايگاه بصيرت
مهم تر از همه هجمه سنگين عليه ايران از طرف آمريکا، رژيم صهيونيستي و عربستان (که نمونه اخير آن در بيانيه اتحاديه عرب عليه ايران و حزب الله آشکار شد) نشان از برنامه جديد بازيگران شورشي منطقه با هدف فشار به ايران صورت گرفته است.
اين برنامه جديد عليه ايران داراي چه ارکاني است و چه جهت هايي را دنبال مي کند
ابتدا بايد به زمينه هاي اين موضوع پرداخت تا بتوان تحليلي پيرامون آن ارائه داد:
گام اول ماجرا سفر ترامپ به عربستان بود. ترامپ در اين سفر رسما تشکيل ائتلاف غربي- عربي – عبري را اعلام کرد. هدف از تشکيل اين ائتلاف نيز دو عامل است: يکي عادي سازي روابط کشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و دادن رهبري اين ائتلاف به صهيونيست ها بود و دوم؛ مقابله با نفوذ ايران در منطقه. به طوري که نتانياهو اخيرا در انديشکده چتم هاوس اعلام کرد: «ايران به دنبال صادر کردن شيعهها به همه جاي خاورميانه است و تهران به دنبال يک پل زميني از تهران تا طرطوس در مديترانه است. در يمن حضور دارد و مي خواهد امپراتوري خود را گسترش دهد و اين خبر بدي است، اما آنچه خبر خوب است همه عرب ها نسبت به رژيم صهيونيستي در حال ملايم شدن هستند.»
گام دوم ماجرا ادعاي آمريکا مبني بر عدم پايبندي ايران به برجام و تحريم گسترده سپاه پاسداران و حزب الله توسط دولت آمريکا بود. واشنگتن از اروپا نيز خواسته که حزب الله را به طور کامل تحريم کند و اين گروه را در ذيل سازمان هاي تروريستي معرفي کند؛ امري که فقط اروپا براي شاخه نظامي حزب الله انجام داده است.
گام سوم ماجرا را بايد در شکست هاي داعش در منطقه جستجو کرد. به هرحال داعش ماشين جنگي ائتلاف غربي- عربي براي مقابله با ايران در منطقه بود. کيسينجر مدعي شده بود در صورتي که داعش در منطقه شکست بخورد، امپراتوري ايران در خاورميانه تشکيل خواهد شد. اکنون شکست داعش و ظهور گروههاي جديد مقاومت در منطقه نه تنها پروژه داعش را با شکست مواجه کرده، بلکه تهديدهاي جديدي نيز عليه رژيم صهيونيستي به وجود آورده است. گروههاي مقاومت امروز در مرزهاي نزديک فلسطين اشغالي حضور دارند و رژيم صهيونيستي امروزه تهديدهاي اصلي عليه خود را در دو ناحيه مرزي يعني مرزهاي سوريه و لبنان مي داند.
گام چهارم که شايد ضربه به مراتب سخت تري به ائتلاف غربي- عربي- عبري و مخصوصا رژيم صهيونيستي بود، تعليق همه پرسي کردستان عراق بود. همه پرسي کردستان عراق که با حمايت مستقيم رژيم صهيونيستي و حمايت هاي غير مستقيم آمريکا و عربستان صورت گرفت به دنبال سه هدف مهم بود:
۱ - فراهم شدن حضور رژيم صهيونيستي و عربستان در مرزهاي ايران و کشاندن جنگ به داخل ايران براساس اظهارات محمد بن سلمان؛ سايت زيتون درباره اين ادعا مي نويسد: «با اعلام استقلال اقليم کردستان عراق، سعودي ها متحد بلافصل همسايه غربي ايران خواهند بود و پاي تلآويو را نيز به اين بازي باز مي کنند و آنگاه شايد بتوان علت خريدهاي کلان تسليحاتي سعودي ها را توضيح داد. از هر زاويه اي موضوع را ارزيابي کنيم رياض استقلال اقليم کردستان را يک غنيمت به حساب مي آورد.»
۲ - مقابله با نفوذ ايران در منطقه. جروزالم پست در يادداشتي مي نويسد: «استقلال کردستان عراق داراي اهميت راهبردي براي اسرائيل و آمريکاست؛ زيرا به مهار جمهورياسلامي و بيثباتسازي پايههاي داخلي حکومت ايران کمک ميکند.»
۳ - ائتلاف غربي-عربي -عبري همه پرسي کردستان را مقدمه تجزيه عراق قرار داده بود که در مراحل بعدي به ساير کشورها همچون سوريه و لبنان نيز سرايت کند. اين استراتژي نيز در راستاي طرح يينون در منطقه بود. طراحي تجزيه عراق طرحي قديمي و در راستاي استراتژي بلندمدت رژيم صهيونيستي در منطقه است که بر اساس طرح يينون (عودد يينون Oded Yinon، مقام اسبق وزارت خارجه و استراتژيست رژيم صهيونيستي) مي خواهد پياده شود. خلاصه طرح يينون تجزيه کشورهاي منطقه است. استراتژيستهاي رژيم صهيونيستي به عراق به عنوان بزرگترين چالش راهبردي در جهان عرب مينگرند. به همين دليل، عراق کانون بالکانيزاسيون خاورميانه و جهان عرب براي آنها محسوب ميشود. در عراق، بر اساس مفاهيم طرح يينون، استراتژيستهاي رژيم صهيونيستي به دنبال تقسيم عراق به يک دولت کردي و دو دولت عربي، يکي براي شيعيان و يکي براي سنيها، هستند. اولين گام براي تحقق آن، جنگ ميان عراق و ايران بود، که در طرح يينون درباره آن بحث ميشود.
گام پنجم فراهم کردن مقدمات پادشاهي محمد بن سلمان است. پادشاهي بن سلمان از اين جهت اهميت دارد که وي وابستگي کاملي به آمريکا و رژيم صهيونيستي داشته و مخالف سرسخت گروههاي مقاومت است. چند مدت پيش بود که يک روزنامه نگار اسرائيلي به اسم آريل کهانا از مجله «ماکور ريشون»، از سفر مخفي وليعهد عربستان به رژيم صهيونيستي خبر داد. مدتي بعد نيز يک حساب کاربري که منابع مطبوعاتي مي گويند متعلق به دستگاه امنيتي امارات است، نوشت: «جناب شاهزاده محمد بن سلمان و ژنرال انور عشقي و يک هيئت رسمي کامل، کساني بودند که در سفر محرمانه به اسرائيل رفتند».
گام ششم متهم سازي ايران در حمله موشکي اخير ارتش يمن به عربستان بود که آمريکا و عربستان، ايران را متهم کردند. همين مسئله موجب مواضعي از سوي اروپايي ها (فرانسه) و تاکيد مجدد بر مذاکره در مورد برجام شد. عربستان و آمريکا نيز اين ادعا را مطرح کردند که شليک موشک توسط ايران صورت گرفته تا از اين طريق هجمه سنگيني عليه ايران در بعد منطقه اي و بين المللي(شوراي امنيت يا سازمان ملل) داشته باشند.
براساس اين 6 گام مي توان نتيجه گرفت که تنها عاملي که برنامه هاي ائتلاف را به هم ريخته، وجود ايران و گروه هاي مقاومت است. بنابراين کشورهاي غربي و عربي تمرکز اصلي خود را بر مقابله با ايران قرار داده اند. از اين رو براي مقابله با ايران ائتلاف مزبور دو رويکرد يکسان و هم سو را در پيش گرفته است:
اول؛ مقابله مستقيم با ايران: اين مقابله جنبه اقتصادي و نرم دارد و بيشتر نيز مقابله با بازوي اجرايي ايران در منطقه يعني سپاه پاسداران را هدف قرار داده است. تحميل تحريم هاي گسترده بالاخص تحريمs۷۲۲ (سياه چاله تحريم ها) که بخش هاي اقتصادي ايران را هدف گرفته ناشي از چنين رويکردي است.
دوم؛ مقابله مستقيم با گروه هاي مقاومت در منطقه: اين مقابله برخلاف رويکرد اول تلفيقي از مسائل اقتصادي و نظامي است. در اين رويکرد بعد نظامي پررنگ تر است و استعفاي حريري را بايد متناسب با اين اقدام دانست. روزنامه نيويورک پست که يکي از مخالفان اصلي محور مقاومت است، در گزارشي مي نويسد: «گناه حريري از نظر رياض اين بوده که نتوانسته از نفوذ ايران و حزب الله در لبنان جلوگيري کند، اما بايد گفت کاري از دست حريري برنميآمد. حزب الله امروز قدرتمندترين نيرو در لبنان است. لبنانيها که يک جنگ داخلي خونين را از سر گذراندهاند و قطعا دلشان نميخواهد کشورشان بار ديگر از هم بپاشد.»
اين رويکرد به دنبال اين است که با خلأ نخست وزيري در لبنان تنشي سياسي در اين کشور ايجاد شود و به تبع آن حمله رژيم صهيونيستي به حزب الله صورت گيرد. در اين ميان عده زيادي از صهيونيستها مخالف جنگ عليه حزب الله هستند. دلايل مخالفت با جنگ در مقطع فعلي نيز دو عامل است: اول؛ آمادگي
حزب الله براي جنگ ، توان موشکي و تجربه هاي نظامي در سوريه است و دوم اينکه مهمتر از عامل اولي است، جنگ با حزب الله را منجر به حضور ايران در لبنان مي دانند. اين گروه معتقدند که ايران امروزه در لبنان نفوذ دارد، اما حضور فيزيکي ندارد. بنابراين هر گونه جنگ در لبنان منجر به حضور ايران در لبنان خواهد شد. اين گروه نمونه سوريه را مطرح مي کنند که منجر به حضور نظامي ايران در اين کشور شده است.
ارزيابي نهايي
گام هاي مختلف جبهه غربي-عربي -عبري در منطقه نشان از خيز دوباره آنان براي مقابله با ايران و گروههاي مقاومت دارد و پيچيدگي اوضاع کنوني را بايد در تعارض منافع بازيگران مختلف جستجو کرد. به هر حال در آينده منطقه دچار تحولات گسترده ديگري خواهد شد که سيال بودن اين تحولات پيشبيني در مورد آينده منطقه را تا حدودي مبهم کرده است، اما آنچه روشن است اين که ترامپ به دنبال فروش سلاح بيشتر، عربستان به دنبال سيطره بر کشورهاي عربي و متحد کردن آنان عليه ايران و رژيم صهيونيستي هم به دنبال ريشه کن کردن تهديدات راهبردي خود، همچون حزب الله لبنان است. اين اهداف البته با موانع جدي مواجه است و اين جبهه شکست خورده نمي تواند ابتکار عمل را در دست داشته باشد.
منبع:پايگاه بصيرت

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 5
شکست داعش و عصبانيت حاميان آن
رسول سنايي راد
با آزادسازي شهر البوکمال در شرق سوريه به عنوان آخرين نقطه شهري و تجمع و تمرکز تروريستهاي داعش، شکست نظامي اين جريان تکفيري نهايي شد. حضور مستقيم سردار قاسم سليماني در اين نبرد و نيروهاي مقاومت که نمادي از قرائت اسلام ناب محمدي به شمار ميآيند، افتخار اين پيروزي و بستن طومار خلافت متکي بر جهالت مدرن و توحش برساخته اسلام آمريکايي و وهابيت تکفيري، نصيب محور مقاومت شد و ابزار نيابتي استکبار و صهيونيسم براي اسلامهراسي از کار افتاد.
راز عصبانيت بيش از حد و رفتار هيستيريک آلسعود، آمريکا و برخي متحدان غربي آن يا همان پديدآورندگان و حاميان پشتپرده تروريستهاي تکفيري در هفتههاي اخير و تلاش آنان براي متهمسازي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله به بيثباتسازي در منطقه و دادن برچسب تروريسم به سپاه و حزبالله را بايد در تحولاتي جستجو کرد که به شکست داعش و پيروزي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله منتهي شد.
مخالفان محور مقاومت با تصور اينکه ميتوان از نيروهاي فريبخورده و جاهل تکفيري با کمک مالي و امنيتي، نوعي بيثباتي به تعبير خودشان سازنده را به کشورهاي عراق و سوريه تحميل کرد و از دل اين بيثباتي نظام مطلوب خود را رقم زد که حذف مقاومت و تجزيه اين کشورها شبيه تجربه ليبي باشد، با بيشرمي ابتدا از تروريستها تحت عنوان معارض و حتي مردم و نيروهاي انقلابي حمايت علني کرده و سپس با لو رفتن و ماهيت تروريستي و غير محلي بودن آنان و همچنين تنفر شهروندان سوري و عراقي و افکار عمومي جهان از جنايات ضد بشري تروريست و پرهزينه شدن حمايت آشکار از تکفيريهاي جاني و جاهل، ائتلاف فرمايشي ضد داعش را تشکيل دادند تا با مديريت درگيريها ـ که با ورود نيروهاي مردمي و حاميان مقاومت، با توازن جديدي مواجه شد و توازن به ضرر تروريسم تکفيري بهم خورده بودـ به فرسايش و طولاني شدن درگيريها و جلوگيري از شکست تکفيريها کمک کنند؛ چرا که به اذعان استراتژيستهايي، چون کيسينجر، شکست داعش به معناي پيروزي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله بود و اين پيروزي به معناي افزايش نفوذ منطقهاي آنان است.
با اين نگاه است که اين روزها آلسعود با بهانه قرار دادن شليک موشکهاي انصارالله و ترس از تکرار سرنوشت داعش براي ائتلاف عربي متجاوز به يمن عليه توان موشکي جمهوري اسلامي ايران فضاسازي کرده و با سناريوي گروگانگيري حريري، ايران و حزبالله را به بيثباتسازي منطقهاي متهم کرده و کشورهايي، چون آمريکا و فرانسه، يعني همان حاميان ديروز داعش را به همنوايي با خود در سناريوي فشار عليه مقاومت و ايران ميکشاند.
آمريکاييها که در تخمينهاي راهبردي خود، حذف داعش از عراق را تا ۱۰ سال برآورد ميکردند و براي سوريه نيز چشمانداز روشني قائل نبودند، نميتوانند شکست داعش را در مقابل مقاومت و نيروهاي سوري و عراقي تحمل کرده و همانگونه که پيش از اين در موقعيتهاي ضعف داعش با حمله به نيروهاي سوري، عراقي و مقاومت با توجيه اشتباهات ميداني، سعي بر حفظ داعش و طولاني کردن جنگ داشتند، امروز از شکست داعش و ثبت اين پيروزي به نام حزبالله و جمهوري اسلامي عصباني بوده و از هراس آلسعود از آينده خود که بخشي از آن را با مداخله در سوريه، عراق و يمن خراب کرده و در باتلاق خودساخته فرو رفته، سوءاستفاده کرده و همچنان به حفظ فضاي تنش و بيثباتي و گرم نگه داشتن بازار فروش تسليحات و قراردادهاي سنگين ميانديشند.
فرصتطلبي فرانسويها نيز آنان را به جاي عبرت گرفتن از همراهي اوليه با داعش و آلسعود در تحميل تروريسم کور و وحشي تکفيري به منطقه، به همراهي مجدد با اين ائتلاف شوم کشانده که البته نگراني از مصادره اموال خاندان حريري از سوي بنسلمان و خروج پساندازهاي آنان از بانکهاي فرانسوي نيز عامل تعيينکنندهاي براي رفتار غير منطقي کاخ اليزه به شمار ميآيد.
طنز تاريخي اينجاست که خالقان و حاميان تروريسم وحشي تکفيري که سالها بيثباتي را بر منطقه و کشتار و آوارگي و ويراني را بر مردم مظلوم سوريه و عراق تحميل و با پرورش گرگهاي وحشي در ميدان جنگ نيابتي براي کشورهاي آسيايي، آفريقايي، اروپايي و حتي آمريکا وحشت توليد کردهاند، به جاي تشکر از مقاومت و اعلام شرمندگي از اشتباهات گذشته، امروز با اتخاذ تاکتيک فرار به جلو، کساني را که با تروريستها مبارزه کردهاند، به تروريسم و بيثباتسازي متهم ميکنند.
جالب اينکه همانها که قادر به کتمان هويت تروريستي داعش نشدند، شکست داعش را پيروزي ايران و حزبالله اعلام کرده و امروز با شکست خوردن داعش به جنگ رواني عليه اين دو نيروي مؤثر در سد کردن نفوذ و شکست داعش برآمدهاند. تکرار اين ادعاهاي واهي و پوچ را ميتوان فرار از پاسخگويي به مسئوليت خود در قبال سالها جنگافروزي و حمايت عبث از جريان تروريستي برشمرد که با پديدار شدن نشانههاي توقف و شکست آنان، مدعي طولاني بودن دوره شکست آنان شدند و با تشکيل ائتلاف ضد داعش به دنبال مديريت ميدان براي حفظ اين گروهک برآمدند.
اما امروز اراده مقاومت در برابر داعش به نتيجه رسيد و اين پيروزي به نام اسلام ناب بر اسلام بديل و آمريکايي رقم خورد و چهره اسلام به همت نيروهاي متدين و مسلمان از لوث وجود تروريسم تکفيري و مولد اسلامهراسي پاک شد. از اين رو آمريکا و متحدان غربي و عربياش شکست داعش را به نوعي شکست خود تلقي کرده و به دنبال انتقام از نيروها و عوامل اصلي شکست داعش برآمدند؛ چرا که از نگاه آنان پيروزي بر داعش به معناي افزايش نفوذ و اعتبار پيروزمندان اين ميدان است و اين در واقع بر باد رفتن هزينههاي سنگين سياستهاي چند ساله منطقهاي آنان است.
اما اي کاش به جاي عصبانيت و تکيه بر زور و تزوير براي پيشبرد اهداف، از سياستهاي غلط گذشته عبرت گرفته و اگر از آن اشتباهات عذرخواهي نميکنند، بر تکرار آن اصرار نداشته باشند.
با آزادسازي شهر البوکمال در شرق سوريه به عنوان آخرين نقطه شهري و تجمع و تمرکز تروريستهاي داعش، شکست نظامي اين جريان تکفيري نهايي شد. حضور مستقيم سردار قاسم سليماني در اين نبرد و نيروهاي مقاومت که نمادي از قرائت اسلام ناب محمدي به شمار ميآيند، افتخار اين پيروزي و بستن طومار خلافت متکي بر جهالت مدرن و توحش برساخته اسلام آمريکايي و وهابيت تکفيري، نصيب محور مقاومت شد و ابزار نيابتي استکبار و صهيونيسم براي اسلامهراسي از کار افتاد.
راز عصبانيت بيش از حد و رفتار هيستيريک آلسعود، آمريکا و برخي متحدان غربي آن يا همان پديدآورندگان و حاميان پشتپرده تروريستهاي تکفيري در هفتههاي اخير و تلاش آنان براي متهمسازي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله به بيثباتسازي در منطقه و دادن برچسب تروريسم به سپاه و حزبالله را بايد در تحولاتي جستجو کرد که به شکست داعش و پيروزي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله منتهي شد.
مخالفان محور مقاومت با تصور اينکه ميتوان از نيروهاي فريبخورده و جاهل تکفيري با کمک مالي و امنيتي، نوعي بيثباتي به تعبير خودشان سازنده را به کشورهاي عراق و سوريه تحميل کرد و از دل اين بيثباتي نظام مطلوب خود را رقم زد که حذف مقاومت و تجزيه اين کشورها شبيه تجربه ليبي باشد، با بيشرمي ابتدا از تروريستها تحت عنوان معارض و حتي مردم و نيروهاي انقلابي حمايت علني کرده و سپس با لو رفتن و ماهيت تروريستي و غير محلي بودن آنان و همچنين تنفر شهروندان سوري و عراقي و افکار عمومي جهان از جنايات ضد بشري تروريست و پرهزينه شدن حمايت آشکار از تکفيريهاي جاني و جاهل، ائتلاف فرمايشي ضد داعش را تشکيل دادند تا با مديريت درگيريها ـ که با ورود نيروهاي مردمي و حاميان مقاومت، با توازن جديدي مواجه شد و توازن به ضرر تروريسم تکفيري بهم خورده بودـ به فرسايش و طولاني شدن درگيريها و جلوگيري از شکست تکفيريها کمک کنند؛ چرا که به اذعان استراتژيستهايي، چون کيسينجر، شکست داعش به معناي پيروزي جمهوري اسلامي ايران و حزبالله بود و اين پيروزي به معناي افزايش نفوذ منطقهاي آنان است.
با اين نگاه است که اين روزها آلسعود با بهانه قرار دادن شليک موشکهاي انصارالله و ترس از تکرار سرنوشت داعش براي ائتلاف عربي متجاوز به يمن عليه توان موشکي جمهوري اسلامي ايران فضاسازي کرده و با سناريوي گروگانگيري حريري، ايران و حزبالله را به بيثباتسازي منطقهاي متهم کرده و کشورهايي، چون آمريکا و فرانسه، يعني همان حاميان ديروز داعش را به همنوايي با خود در سناريوي فشار عليه مقاومت و ايران ميکشاند.
آمريکاييها که در تخمينهاي راهبردي خود، حذف داعش از عراق را تا ۱۰ سال برآورد ميکردند و براي سوريه نيز چشمانداز روشني قائل نبودند، نميتوانند شکست داعش را در مقابل مقاومت و نيروهاي سوري و عراقي تحمل کرده و همانگونه که پيش از اين در موقعيتهاي ضعف داعش با حمله به نيروهاي سوري، عراقي و مقاومت با توجيه اشتباهات ميداني، سعي بر حفظ داعش و طولاني کردن جنگ داشتند، امروز از شکست داعش و ثبت اين پيروزي به نام حزبالله و جمهوري اسلامي عصباني بوده و از هراس آلسعود از آينده خود که بخشي از آن را با مداخله در سوريه، عراق و يمن خراب کرده و در باتلاق خودساخته فرو رفته، سوءاستفاده کرده و همچنان به حفظ فضاي تنش و بيثباتي و گرم نگه داشتن بازار فروش تسليحات و قراردادهاي سنگين ميانديشند.
فرصتطلبي فرانسويها نيز آنان را به جاي عبرت گرفتن از همراهي اوليه با داعش و آلسعود در تحميل تروريسم کور و وحشي تکفيري به منطقه، به همراهي مجدد با اين ائتلاف شوم کشانده که البته نگراني از مصادره اموال خاندان حريري از سوي بنسلمان و خروج پساندازهاي آنان از بانکهاي فرانسوي نيز عامل تعيينکنندهاي براي رفتار غير منطقي کاخ اليزه به شمار ميآيد.
طنز تاريخي اينجاست که خالقان و حاميان تروريسم وحشي تکفيري که سالها بيثباتي را بر منطقه و کشتار و آوارگي و ويراني را بر مردم مظلوم سوريه و عراق تحميل و با پرورش گرگهاي وحشي در ميدان جنگ نيابتي براي کشورهاي آسيايي، آفريقايي، اروپايي و حتي آمريکا وحشت توليد کردهاند، به جاي تشکر از مقاومت و اعلام شرمندگي از اشتباهات گذشته، امروز با اتخاذ تاکتيک فرار به جلو، کساني را که با تروريستها مبارزه کردهاند، به تروريسم و بيثباتسازي متهم ميکنند.
جالب اينکه همانها که قادر به کتمان هويت تروريستي داعش نشدند، شکست داعش را پيروزي ايران و حزبالله اعلام کرده و امروز با شکست خوردن داعش به جنگ رواني عليه اين دو نيروي مؤثر در سد کردن نفوذ و شکست داعش برآمدهاند. تکرار اين ادعاهاي واهي و پوچ را ميتوان فرار از پاسخگويي به مسئوليت خود در قبال سالها جنگافروزي و حمايت عبث از جريان تروريستي برشمرد که با پديدار شدن نشانههاي توقف و شکست آنان، مدعي طولاني بودن دوره شکست آنان شدند و با تشکيل ائتلاف ضد داعش به دنبال مديريت ميدان براي حفظ اين گروهک برآمدند.
اما امروز اراده مقاومت در برابر داعش به نتيجه رسيد و اين پيروزي به نام اسلام ناب بر اسلام بديل و آمريکايي رقم خورد و چهره اسلام به همت نيروهاي متدين و مسلمان از لوث وجود تروريسم تکفيري و مولد اسلامهراسي پاک شد. از اين رو آمريکا و متحدان غربي و عربياش شکست داعش را به نوعي شکست خود تلقي کرده و به دنبال انتقام از نيروها و عوامل اصلي شکست داعش برآمدند؛ چرا که از نگاه آنان پيروزي بر داعش به معناي افزايش نفوذ و اعتبار پيروزمندان اين ميدان است و اين در واقع بر باد رفتن هزينههاي سنگين سياستهاي چند ساله منطقهاي آنان است.
اما اي کاش به جاي عصبانيت و تکيه بر زور و تزوير براي پيشبرد اهداف، از سياستهاي غلط گذشته عبرت گرفته و اگر از آن اشتباهات عذرخواهي نميکنند، بر تکرار آن اصرار نداشته باشند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 8
اتحاديه عرب به کجا مي رود؟
رامين حسين آباديان
به نظر مي رسد اتحاديه عرب فاکتور تک تک اتهامات خود عليه ايران و حزب الله را روي ميز سعودي و صهيونيسم قرار داده تا حقالزحمه مناسبي را بابت آنها دريافت کند. نشست اضطراري وزراي خارجه اتحاديه عرب که به درخواست مقامات عربستان سعودي برگزار شد، در حالي يکشنبه شب پايان يافت که در بيانيه پاياني صادره از اين نشست اتهامات بي پايه و اساسي به جمهوري اسلامي ايران و همچنين حزب الله لبنان نسبت داده شد.
در بيانيه پاياني اين نشست که نماينده لبنان حاضر به امضاي آن نشد و عراق نيز مخالفتش را با آن اعلام کرد، جمهوري اسلامي ايران به دخالت در امور کشورهاي عربي متهم شده است. امضاءکنندگان اين بيانيه از ايران خواسته اند تا از روند اخلال در امنيت ملي کشورهاي عربي ازجمله عربستان سعودي پرهيز کند! حاميان اين بيانيه حتي ايران را بدون وجود اسناد و مدارک متقن، به حمايت نظامي از ارتش و کميته هاي مردمي يمن متهم کردند.
از سوي ديگر، دبيرکل اتحاديه عرب پس از پايان نشست وزراي خارجه اين اتحاديه اعلام کرد که در مرحله کنوني صرفا اقدامات ايران محکوم ميشود و اعلام جنگي صورت نخواهد گرفت. «احمد ابوالغيط» مدعي شد که ايران بيش از يک دهه است که تلاش ميکند نفوذ خود درباره تصميمگيري در کشورهاي عربي را گسترش دهد. وي در ادامه گفت: هنوز تصميمي براي بردن پرونده ايران به شوراي امنيت وجود ندارد، بلکه در صدد هستيم تا مواضع کشورهاي عربي را به خوبي بشناسيم اما بعيد نميدانم که گام بعدي رفتن به شوراي امنيت باشد. دبيرکل اتحاديه عرب در پاسخ به سؤالي درباره ضرورت توقف جنگ يمن از اين امر طفره رفته و گفت: کسي که به اين سوال بايد پاسخ دهد ائتلاف است نه ما.
بيانيه پاياني اتحاديه عرب و اظهارات تند و تيز مقامات ارشد اين اتحاديه، واکنش هايي را نيز به دنبال داشت. جنبش جهاد اسلامي فلسطين با صدور بيانيه اي نسبت به محتويات بيانيه پاياني نشست اتحاديه عرب واکنش نشان داد و آن را محکوم کرد. اين جنبش اعلام کرد: در بيانيه نشست اتحاديه عرب اشاره اي به تجاوزات دشمن صهيونيستي در فلسطين نشده است و در مقابل ميبينيم کشورهاي حامي مقاومت در برابر اشغالگري هاي رژيم صهيونيستي محکوم شده اند. جهاد اسلامي فلسطين، تروريستي قلمداد کردن حزب الله لبنان از سوي کشورهاي عربي را محکوم و خاطرنشان کرد: اين اقدام در راستاي خدمت به دشمن صهيونيستي است. اتحاديه عرب با اتخاذ چنين مواضعي، زمينه را براي برانگيختهشدن فتنهها و درگيري هاي طائفه اي و مذهبي در منطقه فراهم ميکند، درگيري هايي که تنها به نفع اسرائيل است. جنبش مقاومت اسلامي حماس و طرف هاي مختلف لبناني هم اين بيانيه را محکوم کردند.
اما واقعيت اين است که کشورهاي شرکت کننده در نشست اخير اتحاديه عرب که البته با چندين غايب نيز همراه بود، نه براي دفاع از حقيقت که براي خوش رقصي و خوش خدمتي به عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي به طرح اتهامات بيپايه واساس عليه جمهوري اسلامي ايران مبادرت ورزيدند. کشورهاي عربي به خوبي مي دانند که ايران تاکنون در امور هيچيک از کشورهاي حاشيه خليج فارس دخالت نکرده و برعکس، اين عربستان سعودي بوده است که با هدف افزايش نفوذ و سلطه خود بر کشورهاي عربي، همواره حق مداخله نابجا در امور آنها را براي خود محفوظ نگاه داشته است.
نگاهي گذرا به ادبياتي که در بيانيه پاياني نشست اتحاديه عرب به کار برده شده است، به خوبي حاکي از اين واقعيت است که اين بيانيه توسط خاندان سعودي نگاشته شده است و نه وزراي خارجه عضو اتحاديه عرب. بسياري از اتهامات نسبت داده شده به ايران در بيانيه وزراي خارجه کشورهاي عضو اتحاديه عرب درست همان اتهاماتي است که طي هفته هاي اخير توسط خاندان سعودي به تهران نسبت داده شده است. اتهاماتي در خصوص مداخله در امور کشورهاي عربي، حمايت تسليحاتي از ارتش و کميته هاي مردمي يمن و همچنين حمايت از شبه نظاميان مسلح! ازجمله اتهامات مشابهي است که هم توسط عربستان سعودي و هم توسط اتحاديه عرب متوجه تهران شده است. برهمين اساس، پر واضح است که اين بيانيه با ادبيات عربستان سعودي و به دنبال بسط نفوذ آن بر اتحاديه عرب، صادر شده است.
آنچه که موجب شده تا سعوديها از اتحاديه عرب و همچنين ديگر نهادهاي رسمي عربي براي عقده گشايي عليه جمهوري اسلامي ايران بهره برداري کنند، شکست هاي سنگيني است که در جبهه هاي مختلف ميداني متحمل شده اند. سعودي ها به خوبي مي دانند که اگر مزدورانِ تروريست تحت الحمايه آنها در سوريه و عراق شکست خورده اند، اين دستاورد به فضل اقدامات ايران و متحدان آن در نبرد با تروريسم حاصل شده است. آنها همچنين به اين واقعيت واقف هستند که آرامش نسبي در لبنان حاصل حمايت هاي جمهوري اسلامي از دولت و ملت اين کشور است. برهمين اساس، همين اساس شکست در نزد شاهزادگان مغرور سعودي همچون محمد بن سلمان موجب شده تا رياض براي جبران شکست هاي خود در عرصه ميداني، جبهه نبرد را به عرصه سياسي و ديپلماتيک بکشاند و عليه ايران فضاسازي هاي سياسي و رسانه اي انجام دهد.
از سوي ديگر، بيانيه پايان نشست اتحاديه عرب که يکشنبه شب صادر شد، نوعي خوش خدمتي به رژيم صهيونيستي نيز به شمار مي رود. تل آويو همواره تلاش کرده است تا براي منحرف کردن اذهان عمومي از خطرات ناشي از وجود رژيم جعلي صهيونيستي، جمهوري اسلامي ايران را به عنوان خطر اصلي براي کشورهاي عربي معرفي کند؛ حال آنکه صهيونيستها، خود به تنهايي دشمن شماره يک منافع و مصالح کشورهاي جهان عرب و جهان اسلام هستند. برهمين اساس، همانگونه که گفته شد، بيانيه ضد ايراني اتحاديه عرب تأمين کننده منافع صهيونيستها و تکميل کننده پازل ايران هراسي و ايران ستيزي تل آويو است.
بر اساس آنچه که گفته شد، مي توان اينگونه گفت که اکنون اتحاديه عرب فاکتور تک تک اتهامات خود عليه ايران و حزبالله را روي ميز سعودي و صهيونيسم قرار داده تا حقالزحمه مناسبي را بابت آنها دريافت کند. اما با اين حال، لکه ننگ سرسپردگي به سعودي و صهيونيسم و تبعيت محض از سياست هاي مخرب آنها در منطقه و به ويژه عليه جمهوري اسلامي ايران، براي هميشه بر پيشاني اين نهاد عربي باقي خواهد ماند. مقامات اتحاديه عرب از اين واقعيت آشکار غافل هستند يا خود را به تغافل زده اند که مجاهدت هاي ايران و حزب الله در منطقه و عليه گروه هاي تروريستي ـ تکفيري نبود، امروز حتي موجوديت اين اتحاديه در هاله اي از ابهام قرار داشت.
به نظر مي رسد اتحاديه عرب فاکتور تک تک اتهامات خود عليه ايران و حزب الله را روي ميز سعودي و صهيونيسم قرار داده تا حقالزحمه مناسبي را بابت آنها دريافت کند. نشست اضطراري وزراي خارجه اتحاديه عرب که به درخواست مقامات عربستان سعودي برگزار شد، در حالي يکشنبه شب پايان يافت که در بيانيه پاياني صادره از اين نشست اتهامات بي پايه و اساسي به جمهوري اسلامي ايران و همچنين حزب الله لبنان نسبت داده شد.
در بيانيه پاياني اين نشست که نماينده لبنان حاضر به امضاي آن نشد و عراق نيز مخالفتش را با آن اعلام کرد، جمهوري اسلامي ايران به دخالت در امور کشورهاي عربي متهم شده است. امضاءکنندگان اين بيانيه از ايران خواسته اند تا از روند اخلال در امنيت ملي کشورهاي عربي ازجمله عربستان سعودي پرهيز کند! حاميان اين بيانيه حتي ايران را بدون وجود اسناد و مدارک متقن، به حمايت نظامي از ارتش و کميته هاي مردمي يمن متهم کردند.
از سوي ديگر، دبيرکل اتحاديه عرب پس از پايان نشست وزراي خارجه اين اتحاديه اعلام کرد که در مرحله کنوني صرفا اقدامات ايران محکوم ميشود و اعلام جنگي صورت نخواهد گرفت. «احمد ابوالغيط» مدعي شد که ايران بيش از يک دهه است که تلاش ميکند نفوذ خود درباره تصميمگيري در کشورهاي عربي را گسترش دهد. وي در ادامه گفت: هنوز تصميمي براي بردن پرونده ايران به شوراي امنيت وجود ندارد، بلکه در صدد هستيم تا مواضع کشورهاي عربي را به خوبي بشناسيم اما بعيد نميدانم که گام بعدي رفتن به شوراي امنيت باشد. دبيرکل اتحاديه عرب در پاسخ به سؤالي درباره ضرورت توقف جنگ يمن از اين امر طفره رفته و گفت: کسي که به اين سوال بايد پاسخ دهد ائتلاف است نه ما.
بيانيه پاياني اتحاديه عرب و اظهارات تند و تيز مقامات ارشد اين اتحاديه، واکنش هايي را نيز به دنبال داشت. جنبش جهاد اسلامي فلسطين با صدور بيانيه اي نسبت به محتويات بيانيه پاياني نشست اتحاديه عرب واکنش نشان داد و آن را محکوم کرد. اين جنبش اعلام کرد: در بيانيه نشست اتحاديه عرب اشاره اي به تجاوزات دشمن صهيونيستي در فلسطين نشده است و در مقابل ميبينيم کشورهاي حامي مقاومت در برابر اشغالگري هاي رژيم صهيونيستي محکوم شده اند. جهاد اسلامي فلسطين، تروريستي قلمداد کردن حزب الله لبنان از سوي کشورهاي عربي را محکوم و خاطرنشان کرد: اين اقدام در راستاي خدمت به دشمن صهيونيستي است. اتحاديه عرب با اتخاذ چنين مواضعي، زمينه را براي برانگيختهشدن فتنهها و درگيري هاي طائفه اي و مذهبي در منطقه فراهم ميکند، درگيري هايي که تنها به نفع اسرائيل است. جنبش مقاومت اسلامي حماس و طرف هاي مختلف لبناني هم اين بيانيه را محکوم کردند.
اما واقعيت اين است که کشورهاي شرکت کننده در نشست اخير اتحاديه عرب که البته با چندين غايب نيز همراه بود، نه براي دفاع از حقيقت که براي خوش رقصي و خوش خدمتي به عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي به طرح اتهامات بيپايه واساس عليه جمهوري اسلامي ايران مبادرت ورزيدند. کشورهاي عربي به خوبي مي دانند که ايران تاکنون در امور هيچيک از کشورهاي حاشيه خليج فارس دخالت نکرده و برعکس، اين عربستان سعودي بوده است که با هدف افزايش نفوذ و سلطه خود بر کشورهاي عربي، همواره حق مداخله نابجا در امور آنها را براي خود محفوظ نگاه داشته است.
نگاهي گذرا به ادبياتي که در بيانيه پاياني نشست اتحاديه عرب به کار برده شده است، به خوبي حاکي از اين واقعيت است که اين بيانيه توسط خاندان سعودي نگاشته شده است و نه وزراي خارجه عضو اتحاديه عرب. بسياري از اتهامات نسبت داده شده به ايران در بيانيه وزراي خارجه کشورهاي عضو اتحاديه عرب درست همان اتهاماتي است که طي هفته هاي اخير توسط خاندان سعودي به تهران نسبت داده شده است. اتهاماتي در خصوص مداخله در امور کشورهاي عربي، حمايت تسليحاتي از ارتش و کميته هاي مردمي يمن و همچنين حمايت از شبه نظاميان مسلح! ازجمله اتهامات مشابهي است که هم توسط عربستان سعودي و هم توسط اتحاديه عرب متوجه تهران شده است. برهمين اساس، پر واضح است که اين بيانيه با ادبيات عربستان سعودي و به دنبال بسط نفوذ آن بر اتحاديه عرب، صادر شده است.
آنچه که موجب شده تا سعوديها از اتحاديه عرب و همچنين ديگر نهادهاي رسمي عربي براي عقده گشايي عليه جمهوري اسلامي ايران بهره برداري کنند، شکست هاي سنگيني است که در جبهه هاي مختلف ميداني متحمل شده اند. سعودي ها به خوبي مي دانند که اگر مزدورانِ تروريست تحت الحمايه آنها در سوريه و عراق شکست خورده اند، اين دستاورد به فضل اقدامات ايران و متحدان آن در نبرد با تروريسم حاصل شده است. آنها همچنين به اين واقعيت واقف هستند که آرامش نسبي در لبنان حاصل حمايت هاي جمهوري اسلامي از دولت و ملت اين کشور است. برهمين اساس، همين اساس شکست در نزد شاهزادگان مغرور سعودي همچون محمد بن سلمان موجب شده تا رياض براي جبران شکست هاي خود در عرصه ميداني، جبهه نبرد را به عرصه سياسي و ديپلماتيک بکشاند و عليه ايران فضاسازي هاي سياسي و رسانه اي انجام دهد.
از سوي ديگر، بيانيه پايان نشست اتحاديه عرب که يکشنبه شب صادر شد، نوعي خوش خدمتي به رژيم صهيونيستي نيز به شمار مي رود. تل آويو همواره تلاش کرده است تا براي منحرف کردن اذهان عمومي از خطرات ناشي از وجود رژيم جعلي صهيونيستي، جمهوري اسلامي ايران را به عنوان خطر اصلي براي کشورهاي عربي معرفي کند؛ حال آنکه صهيونيستها، خود به تنهايي دشمن شماره يک منافع و مصالح کشورهاي جهان عرب و جهان اسلام هستند. برهمين اساس، همانگونه که گفته شد، بيانيه ضد ايراني اتحاديه عرب تأمين کننده منافع صهيونيستها و تکميل کننده پازل ايران هراسي و ايران ستيزي تل آويو است.
بر اساس آنچه که گفته شد، مي توان اينگونه گفت که اکنون اتحاديه عرب فاکتور تک تک اتهامات خود عليه ايران و حزبالله را روي ميز سعودي و صهيونيسم قرار داده تا حقالزحمه مناسبي را بابت آنها دريافت کند. اما با اين حال، لکه ننگ سرسپردگي به سعودي و صهيونيسم و تبعيت محض از سياست هاي مخرب آنها در منطقه و به ويژه عليه جمهوري اسلامي ايران، براي هميشه بر پيشاني اين نهاد عربي باقي خواهد ماند. مقامات اتحاديه عرب از اين واقعيت آشکار غافل هستند يا خود را به تغافل زده اند که مجاهدت هاي ايران و حزب الله در منطقه و عليه گروه هاي تروريستي ـ تکفيري نبود، امروز حتي موجوديت اين اتحاديه در هاله اي از ابهام قرار داشت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
جنايات آل خليفه ادامه دارد
-
تقسيم کار بين المللي براي مقابله با ايران
-
شکست داعش و عصبانيت حاميان آن
-
اتحاديه عرب به کجا مي رود؟